باز هم قلم! این وجود مقدس و پاک! این وجود سبز و بی آلایش! باز هم یک قلب پر از درد! به تو ای قلم، متوسل شده ام و آرامش همه دردهایم را در راز و ناز و نیاز تو با معبود میبینم! گلوی پر از بغض و ضجه و زجرم را دیگر بار میفشار! بلکه آنرا بر این صفحات سپید، جاری ساز و آواز و آوای غریبانه ام را بسرا و همه عالم وآدم را از نوای مستانه و پر از دردم و دردمندم به وجد بیاور و با من همنوا کن! ای قلم تو را به منتهای همه احترام های عالم، حرمت می نهم! پس همینک دردهای قلبم را بنواز و نوازش بخش جان های عزیز و تشنه هدایت باش!
ای خدای بی همتایم دیری است که از تو دور افتاده ام، شاید هم دور مانده ام! مرا همنشین اشقیا و فراموش شدگان درگاهت ساخته ای و به وادی تاریک و سیاه دنیای دون وارد ساخته و به حال خود رهاکرده ای! فراموشم نموده ای و فراموش شده ام! بندگان صالح و ثابت قدمت را با اولیا و اوصیا محشور مینمایی و بندگان ناسپاسی چون من را با نامردان و نامردمان تنها و بی کس،به حال خود وا نهاده ای! شرم دارم و شرمسارم که برایت بندگی نکرده و طغیانگری بوده ام ناسپاس! اما همینک روسیاه و شرمسارم و از کرده خود نادم وپشیمان، لیک راه بازگشت ندارم از راهی که رفته و در آن راه گرفتار آمده ام، نه میتوانم به جلو بروم و نه میتوانم به عقب یا حتی عقب تر بازگردم تا نه اینکه اشتباه نکنم، بلکه کمتر اشتباه نمایم!!! دوستان موافق جملگی به قول یکی از دوستان از دست شدند و رفتند و من مانده ام و یک عمر افسوس و پشیمانی و ندامت از کرده ها و نکرده ها! ای خدای بزرگ، ای کریم خطا بخش و پوزش پذیر، ای یار قدیمی و موافق، ای که هرگاه تنها بوده ام، بوده ای؛ ای عزیز تر از همه آمل و آرزو هایم بوقت نجات و تفکر و تعقل، ای که پناه همه بی پناهانی، ای خدایی که مهربانی و مهربانیت شهره آفاق و انفس، ملک و ملکوت، ای حضرت امیر بر همه جسم ها و جانها، ای پروردگارم، ای مهربان تر مادرم که اگر نبودی، از او مهربان تر به خود کسی را نمیافتم، ای که از پدرم بر آرامش و آسایش و همه چیزم، بیشتر نگرانی و سایه ات را بر سرم همچون پدر، احساس میکنم، ای آفریدگار همه موجودات، ای تنها خدای عالم! تو را میجویم و رهت می پویم، مرا راه بنما و بر راه و مسیر درست راهنما باش و دستگیر! دیده ام را به هر سو نچرخان و با پند و نصیحت، اگر گوش شنوا نداشتم با تنبیه، بر صراط مستقیم، استوار بدار و برای خود نگاهبانیم کن! تو را به همه مقدساتی که خالقشان بوده ای سوگند، در این بازار هزار رنگی که برای آزمون بندگی بندگان گسترده ای تنهایم مگذار و برای خودت حفظم کن!
ادامه دارد
نویسنده: پورارمزد